درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 60
بازدید ماه : 246
بازدید کل : 223789
تعداد مطالب : 86
تعداد نظرات : 66
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آيکـُن هاي ِ دختره

منبع : خدمات وبلاگ نویسان جوان          www.bahar22.com رفتن به بالای صفحه

<-PollName->

<-PollItems->

دريافت كد بازی آنلاين تصادفی

بهترین
اول بهترين باش بعد اولين




 

بسیجیه سوار تاکسی میشه ؛
به راننده میگه : این رادیو را خاموش کن ،
چون در مذهب ما شنیدن موسیقی حرام است...
بعد اضافه میکنه که :
درزمان پیغمبررادیو و موسیقی نبود، مخصوصا" موسیقی فرنگی که مال کفار است.
راننده رادیو را خاموش میکنه، تاکسی را متوقف میکنه و درب تاکسی را باز میکنه ...!
بسیجیه میپرسه : چرا ایستادی؟؟
راننده میگه : در زمان پیغمبر تاکسی نبود!!! شما بفرمایید پایین منـتظر شتر بشید

خوشگلا نظر بدینااااااا.ممنون



دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:طنز, :: 21:4 ::  نويسنده : Reza

مرد سالار

پدر راهنمایی میکرد و پسر در حالی که نگاهش با چپ و راست شدن دست پدرش همراه شده بود به دستانش نگاه میکرد.

-زن مثل گردو می مونه باید خردش کرد و بعد مغزش رو درآورد و جوید.

-زن مثل زعفرونه باید حسابی بکوبیش تا خوب عطر و رنگ بده.

-زن مثل نمد می مونه باید یک نقشی بهش داد و تا می خوره کوبید تو سرش تا شکل بگیره.

-زن مثل ΩΩΩΩ

-پسر فریاد کشید : مواظب باش داره می سوزه !

پدر دستش را گزید و بر سرش کوبید و گفت :خدا به دادم برسه،بیچاره شدم،این عزیزترین لباس مادرته!!

نظر یادتون نرهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه.مر30



یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:طنز, :: 23:0 ::  نويسنده : Reza

صفحه قبل 1 صفحه بعد